این نوشته ها را، با کمال فروتنی تقدیم می کنم به "محمد لکی"، دوستی که چون من ترک زبان است و متاسفانه در این روزها که عصر ارتباطاتش می خوانند کوچک ترین خبری از او ندارم.
سید حسن کاظم زاده
انقلاب به معنای در هم ریختن یک شالوده است. و اخلاق نیز یکی از این شاده ها است. از نظر انقلاب اخلاق و حکمیت رابطه ی تنگاتنگی دارد لذا در هم ریختن قواعد اخلاقی نیز یکی از اهداف یا نتایج انقلاب هاست.
انقلاب ها دو وجه مبارزاتی دارند: وجه کسب قدرت و وجه حفظ قدرت. لذا ، همه چیز برای انقلاب ها یک ابزار است: ابزار کسب قدرت و ابزار حفظ قدرت. و اگر چنین نگاهی به انقلاب ها داشته باشیم قادر خواهیم بود تا آن تسویه های خونین، آن زندان های عریض و طویل و آن دستگاه تبلیغاتی و پروپاگاندایی و دروغ پردازانه ی انقلاب ها را درک و تحلیل کنیم. با این نگره، اخلاق بزرگترین قربانی انقلاب هاست.
آسیب پذیری اخلاق در برابر با انقلاب ها از آن جهت است که انقلاب ها اخلاق را برآمده از نظام حاکم و موقم آن می دانند لا با هجوم به اخلاقیات رایج در واقع سعی در سست نمودن پایه های حکومتی را دارند.
اما اگر از اخلاق بگذریم، هنر و ادبیات نیز در نوع خود قربانی انقلاب ها هستند. هم از این جهت که انقلاب ها، آنها را محصول نظام حاکم بر جامعه می دانند و هم از آن جهت که از آن به عنوان ابزاری مبارزاتی در حد کلاشینکف بهره می برند.
بسیاری از آثار ادبی در پی انقلاب ها کاملا محو نابود می شوند و تیغ سانسور به بهانه های مختلف از انتشار انها جلوگیری می کنند. همچنین بسیاری از آثار هنری که در واقع فاقد ارزش زیبایی شناسانه هستند در صدر تبلیغات رسانه های انقلابی قرار گرفته و با بزرگ نمایی به خورد مردم داده می شوند.
اما این یک قاعده نیست. همواره در حاشیه ی انقلاب ها آثاری نیز خلق می شوند که در عین سادگی دعوی آرمان های انقلابی را دارند. این آثار، از آن جا که راه خود را می روند و کار خود را می کنند، با تغییر در وضعیت های انقلابی و چرخش های جامعه ماندگار می شوند و از نسلی به نسلی دیگر منتقل می شوند که نمونه آن آثار صمد بهرنگی است که هنوز خوانده می شوند و هنوز منتشر می گردند.
صمد بهرنگی داستان نویس به معنای واقعی کلمه نبود. او انسانی بود که معلمی هم می کرد و معلمی بود که انتقاد هم می کرد و منتقدی بود که نویسندگی هم می کرد و نویسنده ای بود که داستان هم می نوشت.
داستان های او جزء داستان های فاخر محسوب نمی شوند اما او جزیی غیر قابل تفکیک از تاریخ ادبیات ایران است و چه آنگاه که زنده بود و چه پس از مرگش توانست تاثیراتی شگرف در روح و جان مردمان سرزمینش به ویژه مخاطبان اصلی اش (کودکان) بگذارد.
صمد بهرنگی از تاثیرگذارترین نویسندگان بر زندگی و زمانه خود بود اما متاسفانه کمتر از تعداد انگشتان دست اثری پژوهشی پیرامون زندگی و آثار باقی مانده از وی منتشر شده است. و باز متاسفانه آثاری که به صمد بهرنگی و آثار وی پرداخته اند بیشتر دارای رنگ و بویی ایدئولوژیک بوده مشتی تعریف و تمجید های بی سر و ته بوده است.
اینک گرچه چهار دهه از مرگ صمد بهرنگی می گذرد و در این مدت زمینه های ی، اقتصادی و فرهنگی جامعه ی ایرانی دگرگون شده اما این مساله از اهمیت، جایگاه و تاثیری که صمد بهرنگی در نزد روشنفکران ایرانی، و محبوبیتی که نزد توده ها محروم داشته و دارد نمی کاهد به ویژه اینکه این آثار هنوز توسط شرکتهای انتشاراتی مختلف به چاپ می رسند و مورد اقبال قرار می گیرند و همین مساله است که به بازاندیشی و کنکاش در آثار صمد بهرنگی ضرورت می بخشد.
همچنین صمد بهرنگی از جمله نویسندگانی بود که در سایه سار آثار، زندگی و مرگش به شخصیتی کاریزیماتیک تبدیل شد و هنوز به عنوان قلب تپنده ای در عرصه داستان و ت حضور دارد.
ادامه دارد.
درباره این سایت