این نوشته ها را، با کمال فروتنی تقدیم می کنم به "محمد لکی"، دوستی که چون من ترک زبان است و متاسفانه در این روزها که عصر ارتباطاتش می خوانند کوچک ترین خبری از او ندارم.
سید حسن کاظم زاده
کتاب و ادبیات از دیدگاه صمد بهرنگی
بهرنگی، گرچه برای داستان ماهی سیاه کوچولو جایزه ای بین المللی دریافت نمود اما در عرصه ادبیات، فرد میان مایه ای محسوب می شود و جزء قلل ادبیات داستانی ایران نیست- و بیشتر مرگ و اندیشه مارکسیستی اش از او یک ابرمرد در عرصه داستان سرایی ساخت- اما در این عرصه بسیار انسانی تر از دیگران ظاهر شده است.
او ادبیات را نه ابزار نان خوردن، جایزه گرفتن و مطرح شدن که وسیله ای برای گسترش مطالبات و آگاهی های طبقاتی و سلاحی برای رسوا نمودن چهره ی حقیقی سرمایه داری، دولت شاهنشاهی و خرافه پرستی می دانست و از همین روست که برای بیان اندیشه هایش، ساده ترین و همه فهم ترین زبان را به کار گرفت و چنان می نوشت که برای همه به ویژه کودکان قابل درک باشد.
وی آنگونه که خود در داستان کچل کفتر باز نوشته خواندن را برای خواندن و سرگرم شدن نمی دادند بلکه خواندن برای بهرنگی یک ابزار تغییر، فرایندی انقلابی و آغاز یک دگرگونی فردی و اجتماعی است. او می نویسد: " . بعضی ها می گویند که هر کتابی به یکبار خواندنش می ارزد این حرف چرند است. کتابهایی که ما را سرگرم می کنند و فریب می دهند، به درد پاره کردن و سوختن می خورند. قصه های با ارزش می توانند شما را با مردم و اجتماع و زندگی آشنا کنند و علت را شرح دهند. قصه خواندن برای سرگرمی نیست. بدین جهت من هم میل ندارم که بچه های فهمیده قصه های مرا تنها برای سرگرمی بخواند."
او به دنبال مخاطبانی است که درد را حس کرده اند و خود قربانی رخ داد هایی هستند که نمونه اش توسط بهرنگی در داستان ها بیان شده است. او برای طبقه مرفه نمی نویسد و امیدی نیز به طبقات مرفه ندارد چنانکه از زبان عروسک سخنگو در یکی از داستان هایش می نویسد: ". هیچ بچه عزیز دردانه و خودپسندی حق ندارد قصه من و اولدوز را بخوانند به خصوص بچه های ثروتمندی که وقتی توی ماشین سواری شان می نشینند، پز می دهند و خودشان را یک سر و گردن از بچه های ولگرد فقیر کنار خیابان بالاتر می بینند و به بچه های کارگر هم محل نمی گذارند. آقای بهرنگ خودش گفته که قصه هایش را بیشتر برای همان بچه های ولگرد و فقیر و کارگر می نویسد."
از نظر بهرنگی، قصه وقتی ارزشمند است که خواننده را با مردم و اجتماع آشنا نموده و علتها را شرح دهد. به انها جهت داده و مسیر حقیقی زندگی و مبارزه را بیاموزد.
همچنین جهان داستانی صمد بهرنگی جهانی همگون است و صمد از آن دست نویسنده هایی نبود که شانس خود را در هر سبکی بیازماید. او داستان را نه به عنوان دغدغه ای صرفا ادبی، که به عنوان ابزاری ی- ایدئولوژی به کار می گرفت تا به وسیله آن، نسلی را برای مبارزه با خرافات، فقر، تبعیض و استثمارو به ویژه آماده نماید.
من در این مقاله صرفا آثار داستانی صمد بهرنگی را مورد بررسی قرار داده و بحث پیرامون دیگر آثار او را به آینده موکول می نماید. امید که در آینده ای نزدیک بتوانیم دیگر آثار وی را نیز مورد بررسی و ارزیابی قرار دهیم.
ویژگی های داستان های صمد بهرنگی
1. فولکلور، خمیرمایه آثار داستانی صمد بهرنگی
بهرنگی در عصری می زیست که فولکلور در ادبیات شفاهی، نقشی عظیم را در زندگی مردم ایفاء می نمود. نقشی که امروز دیگر در جامعه ی ما به دست فراموشی سپرده شده است. او به همین دلیل است که اندیشه ها و آموزه های خود را بر بستر فولکلور بنا نمود. چرا که این بستر بیشتر و بهتر برای مردم قابل درک و پذیرش بود لذا اصل و خمیرمایه اکثر داستان های او برگرفته از داستان های فولکلوریکی بود که مخاطبان پیش از صمد آنها را از از زبان مادر بزرگ های خود شنیده بودند. داستان هایی چون کوراغلو و کچل حمزه، تلخون، افسانه محبت، به دنبال فلک، دمرل دیوانه سر و. همه به طور مستقیم یا غیر مستقیم از چنین سرچشمه ای نشات گرفته اند و صمد با صورت بندی جدید آنها، به نشر آموزه های انقلابی در قالب فولکلور پرداخته است.
تقریبا همه ی داستان های صمد به طور مستقیم یا غیر مستقیم با ادبیات فولکلوریک در ارتباط است. این نوع ادبیات از دل مردم برخواسته و به طبع مورد پذیرش بهتر مردم است. در ضمن به دلیل مردمی این نوع از ادبیات شفاهی، حامل آرزو ها، امید ها، مطالبات و خواسته های طبقات زرین جامعه است. لذا حاوی پتاسیل بعظیمی برای انتقال آرمان های انقلابی دارد. همچنین بیان مفاهیم مارکسیستی در قالب داستان های ملی خواننده را دچار گسست و سرگشتگی نمی کند و خواننده به یکباره به جهان جدیدی پرتاب نمی شود که هیچ آشنایی و سنخیتی با آن ندارد.
با این حال بهرنگی، اکتفاء به گذشته و قهرمانانی که پیش از ما زیسته اند را نوعی درجا زدن و توقف می داند و معتقد است که ".ما باید افکار و گفت و گو ها و رفتارمان را از زمان و مکان خودمان بگیریم. ما باید قهرمانان زمان خودمان را جستجو کنیم و خودمان را در یک زمان و در یک مکان محدود نکنیم."
ادامه دارد .
درباره این سایت