تویی آن واژه ی شفاف، که از آینه ها می آیی

دست در دست بهار.

می رسی تا نفس باغ کمی تازه شود

و چکاوک ها را

می سرایی از شوق

بر سر شاخه ی انگور که سر مست خداست.

آه ای باور سر سبز قناری

باغ لبخند تو را می فهمد

کوه مشتاق قدم های تو و باران است

و چمن زار هوایت را دارد.

کاش می دانستی

که چه احساس قشنگی دارند

شاپرک ها در باد

و چه دیدن دارد

چشم وا کردن گل ها در باغ.

*******************

ماه فروردین است

و درختان بیدارند

برف ها آب شده

کوه سر سبزترین منظره ی آبادی است

نفس باد گلاب انگیز است

و چه دیدن دارد

چشم وا کردن گل ها در باغ.

گاه باران می بارد

تا زمین بار دگر تازه شود.

جویباری که در این نزدیکی هاست

باز هم پر آب است

و اگر دانه ی گندم خوب است

همه از لطف خداست

بذر ها منتظرند

تا کشاورز بکارد آنها را در خاک

گوش کن

باد خوشحال ترین زمزمه ها را دارد

و کبوتر ها در پروازند

دشت لبریز شقایق هایی است

که خدا را می فهمند


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مظاهر نصیری ⁂ کوچه باغ تنهایی ⁂ Morteza Saleki گروه تبلیغاتی تاکتیک نگین کویر شورای دانش آموزی آرمین رایانه xiaomi watch faces نقش خاطره